loading...

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

یک مهدی فعله‌گریِ معمولی و از رده خارج

بازدید : 858
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 23:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۰۳ ق.ظ

سلام!

اگر شما جای من باشید

و "پیرْمرد" روزی چند بار -نااُمید، با یک بغضِ نرم،- بپرسد «چرا نمی‌میرم؟»

چه جوابی به او می‌دهید؟

نظرات

پاسخ:
سلام ما هم اولش سکوت میکردیم. بعد کم کم ناراحتمون کرد با این سوال. بعد یواش یواش از درِ موعظه و نصیحت وارد شدیم. الان دیگه وقتی میگه، انگار باب شوخی رو باز میکنه تا یه کم سر به سرش بذاریم بلکه یه ذره بخنده. فکر کنم باز به سکوت برسیم

پاسخ:
یه پیرمرد 96 ساله ست که واقعا مثل بچه‌ها رفتار میکنه با این فرق که 96 سال تجربه داره و دلش نمیخواد بهشون فکر کنه.

زجر میکشه آره. خسته شده :)

پاسخ:
من بهش میگم حتما کار ناتموم داری. میگه هیچ کار ناتمومی‌ندارم. میگم چرا داری. اگه اون یه دونه رو انجام بدی حتما خدا کارِت رو تموم میکنه. میگه چیه؟ میگم مال و اموالت رو بزنی به نام من. میگه پاشو جَمـــــــــــ کن مینیم بابا

پاسخ:
قطعا همینطوره برادر

پاسخ:
تو کَتش نمیره.....

پاسخ:
آره عکس خودشه...

+ و جواب سوال دومت هم بله است

پاسخ:
D:

پاسخ:
تو رو قرآن.

:))

پاسخ:
بله منم موافقم که کار نکرده معمولا باعث میشه که اینطوری معلق بمونیم.

پاسخ:
کلا نه اینکه من مدام در حال شوخی کردن هستم باهاش، جدی که حرف میزنم باور نمیکنه ، چه برسه به جملاتی شبیه این :))

پاسخ:
نـــــــــــــه بــــــــــــــــــااااااا بـــــــــــــــــــــــــااااا . ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــن؟؟؟؟؟؟ (لبهات رو لوله کن و این خط رو بخون)

:))))

عمراً دست برداره.... دیشب ساعت 2 و نیم صبح بیدارم کرده. میگم چیه؟ میگه من چرا نمیمیرم؟ :))) فقط خندیدم. انقدر خندیدم که همسر هم بیدار شد.

میگم مرد حسابی ساعت دو نصف شب بیدارم کردی اینو بپرسی؟ میگه نمیدونم. حواس ندارم که :|

96 سالشه بزنیم به تخته.

پاسخ:
واقعا خودم هم همیشه همین رو بهش میگم و میگم ناشکری نکن. میبینیم جوون بیست ساله و بچه‌ی دوازده ساله و یکی هم تو دوران طفولیت از دنیا میره. ببین خدا چه وظیفه‌‌‌ای برات معین کرده و بهش پشت کردی.

ولی خوب کهولت سن خودش و کوچک بودن ما نسبت به خودش، و غرورش اجازه نمیده که اهمیتی به حرفامون بده. درظاهر که اینطوریه اما آیا فکرش درگیر میشه یا نه رو نمیدونم :)

حتما نمیشه دیگه

بازدید : 788
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 14:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

همیشه برام سوال بود این عزیزان چی پیش خودشون فکر میکنن که میکروفون رو مثل لوله آندوسکوپی فرو میکنن تو حلقشونو انتهاش رو میچسبونن به زبون کوچیکشون و یه چیزایی رو بیان میکنن که فقط تو تصورات خودشون معنی داره و تنها چیزی که به گوش میرسه اینه.


دریافت

+یه کم بیایم حال همدیگه رو خوب کنیم.

این روزها با یه پیرمرد 96 ساله‌‌‌ای درگیرم که تمام ناتوانی‌های دنیا رو در خودش جمع کرده. ناتوانی در دیدن. در خوب شنیدن. در راه رفتن. غذا خوردن. اجابت مزاج و حتی گاهی حرف زدن. پیرمردی که به اندازه 96 سال، به ازای هر روزِ این 96 سال. و به ازای هر ساعتِ هر روزِ این 96 سال، خاطره و پند و نصیحت داره اما حیف که دیگه حافظه نداره. پیرمردی که توان نداره. حال نداره. نا نداره. زور نداره. قدرت تکلم نداره. بینایی نداره . شنوایی نداره اما همچنان، به یک چیز امید داره. بازگشت سلامتیش. شب به شب قطره‌ی چشمش رو میریزه بلکه روزنه‌‌‌ای از نور به چشمش برگرده. صبح به صبح قرص فلان رو میخوره، ظهر به ظهر فلان کپسول رو میخوره، و هزاران تن دادن به دوا و دکتر رو پذیرفته تا وقتی که نوه‌ها و بچه‌هاش میان سراغش، بتونه لبهاش رو تکون بده و به زور یه لبخند کوچولو نثارشون کنه. پیرمرد برای حفظ لبخندش و مهر ورزیدن و امید دادن به اطرافیانش زنده است. واِلا زیر لب مدام زمزمه میکنه: « چه نَشیمِه؟»

بازدید : 798
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 14:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

علاوه بر رسول خدا(ص) اهل‌بیت آن حضرت نیز همواره افتخار می‌کردند که مادرشان خدیجه است.

امام حسین(ع) در مقابل لشکر ابن زیاد در خطابه‌ای فرمود: «هل تعلمون انّ جدتی خدیجه بنت خویلد...؛ (فتال النیشابوری، روضة الواعظین، تحقیق: سیدحسن الخرسان، قم: منشورات الرضی، ج۱، ص۴۲۱) آیا می‌دانید که مادربزرگ من، خدیجه دختر خویلد است... .»

در بین زنان رسول خدا(ص) ، این افتخار نصیب حضرت خدیجه شد که نسل پیامبر(ص) از طریق او باقی بماند و یازده امام معصوم از نسل او و از طریق فاطمه (س) به وجود بیاید.

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

بازدید : 1045
سه شنبه 15 ارديبهشت 1399 زمان : 7:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

=تشریف بیارید اینجا یه لحظه!

-استدعا دارم؛ بفرمایید!

=گاهی این احترامی‌که دریافت می‌کنید به خاطر بزرگیِ شماست نه بزرگواریتون.

- یعنی چی؟

=منظور اینه که درخت هم بزرگه. کوه. شُتُر ....

-دست شما درد نکنه دیگه.

=ببین! افراد زیادی هم هستند که به انسانیت، به شرف، به مهربانی، به درستکاری و صداقتِ آدمهای دیگه احترام میذارن. این احترام گذاشتن‌ها باعث میشه که خودشون هم شخصیتِ بزرگواری داشته باشن. و یا چون بزرگوار هستند، همه رو بزرگورا میبینن، و این بزرگواریشونه که باعث میشه به آدمهای نفهم و بی‌شرف و نامهربان، فقط به خاطر اینکه انسان هستند احترام بذارن. حالا شما بعنوان مفعولِ این احترامات باید بدونی که جزو کدوم دسته ای. چون اون آدمها به همه‌ی ‌بشریت احترام میذارن. متوجه‌ای؟ پس این لزوماً به معنای آن نیست که شما قطعا آدم فهمیده و با شرفی هستی. جاده رو اشتباه نرو.

-الان دارید به من توهین میکنید؟

=دقیقاً

-خیلی بی‌شعوری! مرتیکه الدنگِ بی‌تربیتِ......

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

بازدید : 2457
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 17:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۵۳ ق.ظ

یک سوال که تمنا دارم غیر متعصابانه، و فقط با درگیر کردن احساسات و منطق، پاسخ بدید. میتونید به صورت ناشناس شرکت کنید و باید عرض کنم که نظرات پس از تأیید نمایش داده میشود.

تأکید میکنم متعصبانه پاسخ ندید و صورتِ مسئله رو زیر سوال نبرید.|حتی شما دوست عزیز!|

سوال:

چه می‌شد اگر بر این باور می‌رسیدید که دنیای دیگری-بهشت و جهنم- وجود ندارد و هر آنچه تا بحال درمورد دنیای پس از مرگ و محشر و قیامت و غیره گفته شده، کذب بوده است.

چه تغیری در شما ایجاد می‌شد اگر؟؛ مسیر زندگیتون چقدر تغییر می‌کرد اگر؟؛ رنگ و لعاب زندگیتان چقدر تغییر می‌کرد اگر؟؛ پوشش؟؛ حرف زدن؟؛ رفتار؟؛ اعمال؟ و .......

تأکید میکنم هیچ استدلالی بر اینکه قرآن چه فرموده و پیامبران و معصومین چه گفته اند، لازم نیست. فقط نظر شما به عنوان یک انسان در این دنیاست که برای این مطلب مهمه.

لطفا شرکت کنید و پشت گوش نندازید.

تمام این ذهن‌خوانی‌هایی که اینجا قرار می‌دهم، در بخشی از مسیرِ حرکتم برای رسیدن به کمال، مدد رسان هستند. پس دریغ نکنید. علی یارتون.....

ذهن‌خوانی پنجم

پی‌نگاری:

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

نظرات

پاسخ:
ممنونم از حضورت

پاسخ:

سلام

فکر کردم میخوای بگی دیگه انجام نمیدم. عجب پارادوکسی میشد :)))

پاسخ:

جالب بود مرسی. مخصوصا اونجاش که گفتی خوب که چی... D:

مرسی بابت نظرتون

پاسخ:

سلام

واقعا تصور اینکه عذابی غیر از این دنیا وجود نداشته باشه، آرامش بخشه

پاسخ:

دارم فکر میکنم که دین چقدر شما رو محدود کرده.... :))

واقعا همه چی میریخت به هم و سنگ رو سنگ بند نمیشد

پاسخ:

سلام

نمونه کوچکترش رو داریم تو یه سری از جریانات زندگی میبینیم. واقعا دلسرد کننده ست

پاسخ:
عرض کردم مکه تهدید نکنیدD:

پاسخ:

احسنت به روی ماهت

آره راست گفتی

پاسخ:
خیلی چی؟

پاسخ:
الان هم زیاد ناراحت نباشید. روزه‌ها کفاره داره و نماز‌ها هم بنداز گردن پسرت.... ممنونم از نظرتون

پاسخ:

خیلی هم ممنون بابت نظرت...

دیدگاهتون منو یاد کتاب آداب نماز امام خمینی انداخت. خیلی جستجو کردم تا عین جملاتشون رو پیدا کنم براتون بفرستم. نتونستم.

سعی کردم خودم بنویسمش دیدم دارم بیراهه مینویسم....

میگردم و تقدیم میکنم حامد جان.

ممنونم از نظرت

پاسخ:
هرکسی این جمله رو مینوشت باور پذیر بود برام اِلا شما :|

پاسخ:

البته جهنمی‌که روی زمین ساختیم، ممکنه اثراتی به جا بذاره. اما جهنمی‌که وعده ش داده شده، اطلاعاتی درمورد اثراتِ بعدیش نداریم مش مهدی.

ممنونم از حضورت

پاسخ:

دستتون درد نکنه :)

پاسخ:
غمگین شدم برات... :|

پاسخ:
چه عالی! چقدر جسورانه!

پاسخ:

سلام

یعنی انسانیت

پاسخ:

سلام

شما از هر اشاره‌‌‌ای که میکنید، باید کامل ترینش رو در نظر بگیرم.

عاشق شدن

لذت بردن.

عمیق که نگاه کنم میبینم واقعا این یعنی همون زندگی‌‌‌ای که باید الان هم باشه (که در خودم هنوز ندیدم)

پاسخ:

مرسی هلما خانم

به قول یه بزرگی که همشهری‌های شما هم بود و میگفت: آدم باید آدم باشه. همین و بس.

پاسخ:
برای تو هم غمگین شدم :|

پاسخ:
یعنی درست زندگی کردن. ممنونم از حضورت

پاسخ:
مشکل از بیانه. مرورگرت رو عوض کن. من مجبور شدم مرورگرم رو عوض کنم. کوکی‌هات رو پاک کن و ....

پاسخ:
چقدر جامع و کامل:)) ممنونم

پاسخ:
@واران

پاسخ:
چه خوب که از روی هیجان پاسخ نمیدید :)

پاسخ:

:))

این واکنشتون منو به خنده انداخت.. ببخشید لطفا سوء برداشت نشه. D:

پاسخ:

حق تعالی تو سوره یس درباره روز قیامت فرمودن :فالیوم لا تظلم نفس شیئا و لا تجزون الا ما کنتم تعملون؛ پس امروز بر کسی ظلمی‌نمی‌رود و به چیزی جز اعمالتانپاداش داده نمی‌شوید .

همان گونه که پیداست آیه مزبور صریح است در این معنا که جزای هر عمل انسان نفس همان عمل است؛ نه این که عمل یه چیز باشه و جزا یه چیز دیگه. . در حقیقت یه چیز است که به اعتباری عمل و به دیگر اعتبار جزاست . (کتاب گام نخستین - توجه به تبعات اعمال و ترک گناه- رابطه بهشت و جهنم با اعمال انسان)

ما در قیامت با خود اعمالمان سروکار داریم و نفس آنها را مشاهده می‌کنیم ، اگر خوب و زیبا باشند اساس تنعمات اخروی ما و اگر بد و زشت باشند پایه ناراحتی‌ها و عذاب‌های اخروی ماقرار می‌گیرند . نهایت امر آن که : اعمال انسان دارای دو صورت است : یکی ملکی که فانی و زودگذر است ؛ و دیگری ملکوتی که باقی و زایل ناشدنی است . ما در دنیا با صورت ملکی آنها آشنا و از صورت ملکوتی شان بی خبر هستیم ، ولی در قیامت و همچنین در برزخ ، از صورت ملکی آنها خبری نیست و ما آنها را فقط با چهره ملکوتی شان مشاهده می‌کنیم ، اگر زیبا باشند ، نعیم ما هستند و اگر زشت باشند ، جحیم ما خواهند بود ............................

{همه‌ی فرمایش شما هم درسته ولی من خودم خواستم و عرض کردم که بدون در نظر گرفتن منطق وجود دنیایی دیگر. قطعا به همین دلیله که دوستان اینطور پاسخ دادن :) }

پاسخ:
الهی آمین

پاسخ:
@دوستان

پاسخ:

سلام و خوش آمدید! :)

قصد داشتم بگم -نعوذوابالله- فرض کنیم خدا و پیغمبری هم نیست. که نمیشد . البته میشد ذهن رو سیّال تر کردا و اینگونه سوال رو پرسید ولی خوب ترجیح دادم روح کسی رو تا این حد آزار ندم:)

و ممنونم از حضورتون و اشارتون به اینکه "خصوصیات آدمها اغلب با نگاه آخرتی شکل میگیره"

پاسخ:

استاد منظورم بسنده کردنتون به یه جمله بود :)

خوب یه بحث، بحثِ انسانیت و رفتار اجتماعیه و یکی هم رفتارهای فردی و درونی و اعمالیه که توسط دیگران دیده نمیشن.

من خودم فکر میکنم در چنین شرایطی "آدم(ع)" هم حتی برای خوردن سیب به چالش کشیده نمیشد.

پینوشتتون رو چشمام. قبولش دارم

پاسخ:
بسیار هم عالی

پاسخ:
سلام استاد گرامی!

ممنونم از بذل توجه‌تون:)

با بدو بدو بی نهایت موافق ترم خودم.

دیروز کتابی از یه دوست هدیه گرفتم که شگفت‌زده‌م کرد. به این دلیل که از زبان رهبر در سخنرانی‌‌‌ای در سال 1351 در هیئت امام حسین (ع) ، خیلی گذرا، انگار به سوال بنده جواب داده بودند. (پاسخ به این دیدگاه شما به زودی تکمیل خواهد شد.......)

بعد از یک روز سلام مجدد.

عین جمله‌ی رهبر در سال 1351:

من اگر معتقد باشم که خدا بعد از این زندگی، دیگر حسابی و کتابی و چیزی برای من نخواهد داشت، یک جور زندگی میکنم؛ اگر معتقد باشم که نه، حساب و کتابی هست، یک جور دیگر زندگی میکنم. غیر از این است؟ شما هم اگر همه تان بدونید واقعا قیامتی نیست، خوب یک جور دیگر زندگی میکنید؛ اما اگر بدانید که قیامتی هست، یک جور دیگر زندگی میکنید. پس اعتقاد به قیامت، اعتقاد به حساب و کتابِ بعد از مرگ، اعتقاد به اینکه خدای متعال میزان عمل دارد و اعمال را می‌سنجد و "لایعزب عنه مثقال ذرّة" (سوره سبأ آیه 3 «... هموزن ذره ای، از وی پوشیده نیست...») یا هر کسی هر کار کوچکی هم بکند، آنجا مجازاتش را میبیند، (سوره زلزال آیه 8) در زندگی شما نقش دارد؛ جهت بخش زندگیست، یک راهی را پیش روی شما میگذارد؛ .....

پاسخ:
سلام چقدر دیدگاهتون درمورد مادیات برام جالب بود.

یادم نیست دقیقا کجا و از کی خونده بودم که نوشته بود خدایا من بهشت تو را نیمخواهم اگر لبخندت نباشد. بهشتت را نمیخواهم اگر دوستم نداشته باشی. بهشتت را نمیخواهم اگر با من مهربان نباشی.(یه همچین مضمونی داشت نوشته)

جالبش اینه که میگه ممکنه من هزاران کار خوب انجام بدم که مستحق بهشت باشم اما ممکنه که تو از من رنجیده خاطر باشی. و یه جا دیگه ش گفته بود حاضرم همه‌ی اعمال خوبم رو بدم و بهشتت را از دست بدهم در عوض لبخندت را از من نگیری

پاسخ:
آره واقعا این یه دونه ش دردناک تره. اینکه بفهمی‌تمام ظلمهایی که به ما شده بی جواب میمونه.

پاسخ:
درود بر شما با این دیدگاهتون

پاسخ:

یه مزرعه دارید و باید تو اون مزرعه کِشت کنید. یه سری جریانات وجود داره. شما بذر میپاشی. زمین هم با بذر شما تغذیه میکنه و هم به شما ثمر میده. غیر از زمین پرندگان هم میان و درصدی از بذر اولیه شما رو تناول میکنن. بعد آفت میاد سراغ مزرعه‌ی شما. و .... خلاصه اینکه از وقتی که بذر جوونه بزنه تا وقتی که بخواد به ثمر برسه و شما برداشت کنید، یه عالمه اتفاقات میفته و یه عالمه درگیری‌ها دارید.موش و سوسک و باد و بارون و ......

حالا فرض کنیم نیت شما از پاشیدن بذر فقط تغذیه زمین باشه . و یا نیتتون اینه که پرنده‌ها بیان بخورن. اصلا قصدتون کاشت نبوده. بعد آفت بزنه و شما هم کاری به آفات نداشته باشید. یا اگر هم بخواید سم پاشی کنید یه جوری سم پاشی میکنید که روی رشدِ بدِ محصولتون تاثیر میذاره. یا بهتره بگم روی رشد، تاثیر منفی میذاره. میخوام بگم یه جور بلاتکلیفی و بی هدفی. تهش هم یا محصول میده و یا نمیده اصلا براتون مهم نیست. انقدر ازش استفاده نمیکنید تا بپوسه و سال بعد بشه و روز از نو، روزی از نو...... دو سه فصل رو محصولی کار میکنید که نمیخواید برداشتش کنید و یا اصلا براتون مهم نبوده که به ثمر برسه. نیتتون فقط کشاورزی بوده بدون در نظر گرفتنِ وقتِ برداشت.

حالا یه سری جنگ هم داری. جنگ با پرندگانی که وقتی سر زمینت نیستی میان سراغ محصولت. نا عادلانه ست. یا آفاتی که بدون اطلاع شما به ریشه حمله کردن. و یه عالمه از این موارد. بارون بی موقع . آفتاب شدید بی وقت. اینها هم بی عدالتی هستن دیگه. میخوام بدونم این همه تلاش برای چیه وقتی محصولش رو نمیخوای؟ یا اصلا رجوع کنیم به سوال اولم. فرض کنیم به این اعتقاد برسیم که اصلا محصولی قرار نیست داشته باشیم. خوب؟ میوه‌‌‌ای نداریم. گندمی‌قرار نیست دیگه رشد کنه هرچی تو کتابا گفتن دروغ بوده. باز هم تلاش میکنید و با طبیعت و شرایط آب و هوایی و پرندگان و آفات میجنگی و به کشاورزیت ادامه میدی یا...چی؟

پاسخ:
ببینید بهشت و جهنم وجود داره و بحثی درِش نیست. چون از روز ازل تو ذهن بشر گنجانده شده. گاهی فراموش شده و پیامبری اومده و گوشزد کرده و رفته. (که مثلا بابا اینطوریا هم نیست که بزنی و در بری که....یه جایی هست که باس جواب پس بدی)

ملکه‌ی ذهن ما شده و مثل گوشت و خون و پوستمون شده جزو لاینفک زندگی و بینش ما. برای همین برای انجام یه سری کارها ما مجبوریم به عاقبت کار هم فکر کنیم. اون عاقبت کار هم دنیاییه، هم ماورایی.

حالا من میگم اگر اون دنیا نباشه.

بتونیم از گوشت و پوستمون جداش کنیم. دیگه ملکه‌ی ذهنمون نباشه، باز هم انسانیت وجود خواهد داشت؟ وقتی "معاد" نباشه. قطعا نبوت میره زیر سوال. دیگه امت یه پیامبر از چه چیزی باید حساب ببرن؟ ترس از جلال خدا و عِقاب، چطور حاصل میشه؟ نمیشه. پس اگر نبوت نباشه، عدل نیست. عدل نباشه یعنی انسانیت نیست. عدل هم نباشه یعنی امامت نخواهد بود. اینها اصول دین ما هستن دیگه.وقتی اینها نباشن و یقین پیدا کنی که همش کذب بوده، پیرو چی میمونی؟ وجدان خودت؟ وجدانت رو چی تامین و آروم میکنه؟ اینکه بدونِ توجه به عقاب،جزا و یا پاداش، تو این دنیا انقدر خوب باشی... چی تامینت میکنه؟

پاسخ:
مرسی:)

خوب بود

پاسخ:
مرسی برادر گُل گفتی... متاسفانه این یه واقعیته

پاسخ:
فکر کنم میشدیم مثل علف‌های هرز بی مصرف

پاسخ:
نه خوب بود توضیحتون.

فکر کنم یه فیلم سینمایی با این مضمونی که گفتید دیدم. یه عده شده بودن پلیس و یه عده مجرم و همدیگه رو میکشتن و .....

ببینید اگر مثل شما اعمالشون با توجه به وجود بهشت و جهنم، صورت بگیره و بعد واقعا معلوم بشه که همچین چیزی وجود نداره، بی شک یه تغییراتی تو زندگیشون رخ میده.

شخصا قبول ندارم یه سری‌ها رو که مین ، نه زندگیمون تغییری نمیکنه. پس به نظرِ من اینطوریه که اصلا همین الانش هم توجهی به بهشت و جهنمی‌که خداوند وعده ش رو داده، ندارن/

یه ذره درکش برام سخته اونایی رو که میگن تغییری نمیکنیم.

پاسخ:
باید بشینیم با هم درمورد اون نقطه از زندگیتون که پیش از یک سال پیش و بعد از اون رو شکل داده، حرف بزنیم. فکر کنم اغلب ما یه نقطه‌ی این شکلی داریم...
پاسخ:
خوب آنچه که در درون ماست ذات پاک خداست. و هر آنچه که غیر از ذات پاک الهیه، از برون ما سرچشمه میگیره....

به نظرم همه تغییر میکنن. شاید تا مدتها گیج و منگِ این باشن که عه واقعا هر آنچه که تا الان میدونستیم، کذب بوده؟؛ اما بعد از مدتی به حالت عادی بر میگردن و انسان گونه زندگی میکنن و حس میکنم کم کم در موقعیت‌های مختلف، آنچه که درمورد بهشت و جهنم معتقد بودند رو فراموش میکنن و در طولانی مدت بشر، اینی نخواهد بود که هست.

پاسخ:
نه منظورم این بود که آدمها خوب میتونن خودشونو با شرایط وقف بدن. شاید بر فرض محال اگر ادعا بشه و ثابت بشه که دنیای دیگه‌‌‌ای وجود نداره، مردم برن تو شوک، اما بعد از یه مدت که بگذره باز روال عادی زندگیشونو از سر میگیرن با این فرق که دیگه اعتقادی به دنیای دیگه ندارن......

پاسخ:
چه بسیار هم عالی:)

پاسخ:
اشاره خوبی کردید به فرضی که روی سوال بود. چون فکر کنم بعضی از دوستان توجهی بهش نکردن :)

پاسخ:
علیک سلام:))

پاسخ:
چیزی که فکرم رو درگیر میکنه رو در قالب یه سوال میپرسم. مسئله‌ی پیچیده‌‌‌ای نیست.:)

اینطوری با آدمهای اطرافم هم آشنا تر میشم.

خودم این سوال رو خیلی دوست داشتم اما پیشبینی‌م نسبت به دیدگاه دوستان صد درصد غلط بود.

یعنی با توجه به اندک شناختی که نسبت به دوستان داشتم، برای هرکدوم یه جوابی پیشبینی کرده بودم که غلط از آب در اومد.

جواب خودم رو هم مینویسم و نظرات این پُست رو غیر فعال میکنم.

بازدید : 1520
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 17:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

سلام!

چقدر فکرم درگیر شد با این سوال. هر بار که می‌نشستم و فکر میکردم، کوهی از خواسته‌ها و تمایلات ایجاد میشد که بعضی دست نیافتنی و بعضی دیگر سخت، با مسیری دور و طاقت فرسا بودند.

خوب باید دهتا از خواسته‌ها رو بر میداشتم و به عبارتِ صحیح‌تر گلچین می‌کردم و به دعوت دوست عزیزم "حامد" می‌نوشتم در این دفترِ دردسر ساز.

خوب اولین خواسته و یا کاری که دوست دارم قبل از مرگم انجام بشه و یا اتفاق بیفته، خدمت کردنه.

1- « خدمت به خلق خدا. اصلا اهمتی نداره که آدمهای طرف مقابلم از خوبها باشن یا بدها. اما هر بار و هر لحظه از خدا میخوام مرگم ساده و دمِ دستی نباشه. آرزو دارم که مرگم دلیلِ ملموسی داشته باشه و دلیلش هم خدمت باشه. شاید ته دلم بخواد بوی شهادت هم داشته باشه اما اگر نشد هم نشد. مرگی باشه که در نهایت، لبخند خدا رو لااقل برای یک بار هم که شده نسبت به خودم داشته باشم. شکل و شمایلش رو نمی‌دونم اما شاید در حال نجات یک فرد تصادفی از ماشین.شاید در حال نجات یک آدم از زیر آوار. و یا صانحه آتش سوزی و یا نجات شخصی از دست اشرار و .... »(حالا انگار مثلا من در گروه امداد و نجات دارم کار میکنم)

(همیشه آرزو داشتم مایه افتخار و سربلندی اول پدرم و بعد مادرم باشم. مثل همه دوست داشتم وقتی خواهرهام از من اسمی‌به زبان میارن، پُز بدن و به خودشون ببالن. نشد که بشه. تقریبا چهل سال گذشت و نشد)

2 « افتخار آفرینی برای پدر و مادرم. چقدر خوب میشه که با اولی در هم آمیزن و چیزی شبیه مثلاً "اهدا اعضاء"بدنم برای آدمهایی که هنوز امیدی به زندگانی‌شان هست، باشد »

(نمیدونم گفتنش صحیحه یا نه ولی تا چند سال پیش زیارت حرم امام رضا(ع) هم برایم اهمیت نداشت. نه هیئتی، نه امام حسینی (ع) نه اربعینی ، نه حماسه‌‌‌ای نه سینه زنی و عزاداری ، اما امروز لحظه‌‌‌ای نیست که از خدا نخوام توفیقی نصیبم کنه برای)

3 « زیارت خانه‌ی خدا و مرقد حضرت نبی اکرم(ص) و امام حسن مجتبی(ع) و قبرستان بقیع و حضور در نزدیکترین نقطه به نَفَس مبارکِ مادرِ همه‌ی ما، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) »

(وَ أَعُوذُ بِکَ، یَا رَبّ، مِنْ هَمّ الدّیْنِ وَ فِکْرِهِ، وَ شُغْلِ الدّیْنِ وَ سَهَرِهِ،..... قرض دارم یه عالمه دِین به گردنم هست که باید ادا بشه. دوست ندارم مرگم فرا برسه و چشمم رو ببندم و اگر یه درصد کسی هم خواست سوگواری کنه، برای بدبخت شدنش از مالِ از دست رفته‌ش باشه و قرضی که به گردنش افتاده. پس دلم میخواد)

4 « ادای دِین کامل کنم و قرضهام تموم شده باشن و در نهایت حق الناسی به گردن نداشته باشم. حق الناس مالی و معنوی. چقدر حلالیت لازم دارم خدا! »

5 « یه عالمه آدمکهای بلاتکلیف وجود دارند که توسط من خلق شدند و نمیدونم چطوری کار و زندگیشون رو به سرانجام برسونم. دلم میخواد لااقل داستان و داستانک‌هایی که شروع کردم به سرانجام برسن » (و همه رو تقدیم کنم به همسرم. تصور اینکه بمیرم و اون آدمکها تا ابد معلق بمونن و هیچ کس هم ازشون خبری نداشته باشه که بتونه از اون سردرگمی‌نجاتشون بده، آزارم میده)

6 « برم یه رستوران گرون قیمت و از اونجایی که قرار نیست پولی بدم، بدون رو دربایستی و بدون اینکه نگران باشم کسی منو ببینه، تا سرحد مرگ بخورم. »آخ اگه همین یه دونه برآورده بشه برام بسه . » پنج تای قبلی رو نمیخوام D:

7 « زندگی همسرم رو بتونم برای بعد از مرگم تأمین کنم » ( فکر کنم برای همین یه مورد تا سیصد سال دیگه زنده بمونم. چون فکر نکنم بتونم عملیش کنم.)

8 « مشهور بشم »

(اگر یک نفر را به او وصل کردی، یقیناً یقیناً تو سردار یاری..../. خیلی دوست دارم به این مقام و سواد و دانش و معرفت برسم که بتونم لااقل توجه یک نفر آدم غافل رو به حضور مبارک حضرت قــــــــــــــــــآئــــــمجلب کنم.)

9 « لااقل یک کار کوچک در حد توان خودم برای حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) انجام داده باشم یعنی یه غیر ممکن رو برای خودم ممکن کنم » (یعنی لبخند حضرت، به آدم سخیف و پَستی مثل من)

10 « و آخری اینکه قبل از آخرین بسته شدن چشمم، *حذف شد* »

بازدید : 1211
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 17:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

و اینجاست که خلاقیت‌ها گل میکنه

من رو تو خیابون دیده و میگه این چه ماسکیه زدی به صورتت؟( آخه از اون جهت که عینکی هستم، مجبورم طوری سفارش بدم به همسر تا برام طراحی و بعد دوختش رو انجام بده که هم نصف عینکم بیاد روش چون بخار نزنه و مقدار زیادی هم بره زیر چونه‌م که قشنگ چفت صورتم بشه)

میگم چشه مگه؟

میگه نشناختمت. چه وضعشه؟(بعد میخنده)

(یه قدم میرم عقب که ترشحات حاصل از خنده‌ی‌ بدون مرزش نکُشه ما رو) میگم این که چیزی نیست. پیشنهاد کردم برا خودش یه دونه درست کنه پایینش رو بذاه تو مانتوش. یه دونه نقاب دار هم برا خودم درست کنه که به جا این کلاه بذارم سرم...

(بزاقش رو دوباره پخش هوا میکنه و خنده‌ش که تموم میشه، خداحافظی میکنه و از هم دور میشیم)

پیش خودم فکر میکردم این چرت و پرتی که بهش گفتم همچین هم چرت و پرت نبودا.

الان دیگه ملّت با ماسک‌هاشون فخر هم میفروشن. مدل دار بدون مدل. طرح دار و بدون طرح.

داشتم فکر میکردم مثلا ماسک تنگ و چسبان. ماسک چونه افتاده یا چونه تونیک. ماسک پرنسسی. ماسک چین دار. ماسک کلوش. ماسک تک لا. ماسک دهقانی. ماسک عروسکی. (این یکی خیلی مهم تره) ماسک مهمانی. ماسک کلاسیک. ماسک کِش کلفت. ماسک کش نازک. ماسک مادربزرگ. ماسک گشاد. ماسک پری دریایی. ماسک ماکسی. ماکس ماسکی؟ ماسک ماکسی. ماسک پیشبندی. ماسک تابستانی که (کم کم دیگه لازم میشه). ماسک پُفی. ماسک پوش دار. ماسک حاشیه دستمالی. ماسک جمع شده .ماسک گشاد و بلند زنانه. ماسک خانگی. زیرماسکی.ماسک شب. ماسک مجلسی. پیلی دار. فانوسی. مثلثی. گلبرگی . پروانه‌‌‌ای . کیسه ای. و ...... یه عالمه دیگه. بعد یه کم که زمان بگذره مُد وارد بازار میشه. ماسک استریج. ماسک پاره پوره. ماسک سوراخ سوراخ. ماسک سنگ شور شده. ماسک هیپی. لاتی. لوطی. رپ. چپ. کج. ماسک سال و.... بعد نسبت میدن به سلبریتی‌ها. ماسک الناز شاکردوست. ماسک ساعد سهیلی و زنش. ماسک بهاره افشاری وقتی در سن پترزبورگ.....

تو همین فکرها بودم که دیدم یکی از دور داره بهم نزدیک میشه و نیشش تا بنا گوش بازه. یه کم چشمامو ریز کردم تا بهتر ببینمش و اگر آشناست خودمو بزنم به کوچه علی چپ و برم اونور خیابون که دیدم ماسکه. طرف ماسک زده و طرحش یه لبخندِ زشته با نمایش تمامیِ دندونا.

همین دیگه.

رسیدم به مغازه و میخواستم در رو باز کنم که دیدم یه پیرمرده اومد و گفت عکس 3در 4 هم میگیرین؟ بیشتر از اینکه سوالش و کاری که با من داشت، شگفت زده‌م کنه و خدا رو شکر کنم که بالاخره اولین مشتریِ سالِ 99 من هم رسید، توجهم به ماسکش -که فکر کنم با ملحفه‌ی کهنه‌ی نوزادیِ نوه‌ش ساخته شده بود- جلب شد. یه ماسک یاسی رنگ با یه عالمه باب اسفنجیِ ریز و زرد.

این دیگه نوبرش بود/.

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

تیتر :برداشت آزاد از مصرع دوم این شعر

صورتک غصه دگر رنج شده

دل یکرنگ، دو صد رنگ شده

هیچکـــــس بر سر پیمانش نیست

روح مردانگی در جانش نیست

از: میلاد معینی آزاد

بازدید : 910
سه شنبه 19 اسفند 1398 زمان : 22:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

..............................امر ظهور واقع نخواهد شد مگر پس از آزمایشهای شدید و بزرگی که برای مومنین رخ خواهد داد.

این امتحانات احتمالاً در صورتی انجام میگیرد که:

بسیاری از مومنین که ادعای محبت و انتظار نسبت به اهل بیت (ع) و به خصوص مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دارند و احیانا از اوضاع بد زمانه و فساد و ظلم موجود هم ناراضی هستند، و به درگاه خداوند هم دعا میکنند و از او میخواهند که در فرج حضرت تعجیل نماید و احتمالاً ادعا هم میکنند که خود را برای ظهور و جانفشانی در راه حضرت آماده ساخته اند؛ خداوند نیز برای اینکه راستگویان را در صدق خود تثبیت و قوی گرداند و دروغگویان را به خودشان و نیز به دیگران بشناساند، آنها را به آزمایشهای مختلفی دچار میکند.

آنچه مسلم است ، فتنه‌ها و آزمایشهای آخر الزمان به قدری است که بسیاری از مدعیان دینداری و ولایت اهل بیت (علیهم السلام) دست از دینداری هرچند ظاهری و ضعیفِ خود بر میدارند. این امتحانات قطعاً دارای ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی است.

چه بسا یک فرد در طول زمان، در معرض همه‌ی این امتحانات قرار گیرد. درک کیفیت این امتحانات و شعاع آنها کار سختی نیست.

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ (آل عمران -142)

«آیا گمان می‌کنید به بهشت داخل خواهید شد حال آنکه هنوز خدا از شما آنان را که (در راه دین) جهاد کرده و (در سختی‌ها) مقاومت کنند معلوم نگردانیده است؟!»

امام صادق فرمودند: «به خدا قسم شما امتحان میشوید و غربال خواهید شد. چنان که دانه تلخ از گندم جدا میشود». (بحار الانوار،ج52.ص 101)

کسانی که صرفا به ظواهر دین میپردازند و در تطبیق اعمال و عباداتشان با حکم شرع و دستورهای خداوند بی توجهی و بی مبالاتی میکنند و به میل و سلیقه خود دینداری میکنند، به جای کمک به امام زمان(ع)، آن حضرت را رنج میدهند و دل مبارک حضرت را خون میکنند.

«بدون شک شیعیان جاهل و کم خردان آنها و کسانی که بال پشه از دین آنها محکمتر است، ما را آزار میدهند.» (بحار الانوارج25ص266)

متأسفانه امروزه بعضی ++ از روحانیون و تحصیل کرده‌های مدارس فقه شیعه را میبینیم که به راحتی اصول و ضروریات دین و فقه را زیر سوال میبرند و خود از بسیاری از ارزش‌های الهی و دینی دور و تهی هستند. کسانی که یک سره به درس چسبیدند و شهوت علمی‌و مستی علم آنها را غافل کرد. بیشتر آنها حتی در هشت سال دفاع مقدس، با وجودی که کشور شیعه امام زمان(ع) مورد تهاجم جهان کفر قرار داشت و دفاع از کشور شیعه و اسلام و جمهوری اسلامی‌به حکم عقل و شرع بالاترین واجبات الهی بود، خود و خانواده خود را از وظیفه قطعی و مسلم دفاع دور نگه داشتند.

ای کاش شکست این عده در امتحانات الهی فقط به خودشان مربوط میشد، این عده با دنیازدگی و انحراف خود در دین‌گریزیِ دیگران و بریدنِ آنها از ارزشهای دینی، تأثیر زیادی گذاشتند و میگذارند، زیرا خیلی‌ها در دینداری چشم به این افراد دارند نه تکیه بر بصیرت دینی و شناخت حقیقی دین.....................................................

+تیتر: فیض کاشانی-شوق مهدی

+کتاب "آشتی با امام زمان" نوشته "محمد شجاعی"

++ این کتاب اولین بار سال 1380 به چاپ رسیده است و قطعا منظور از بعضی از روحانیون و تحصیل کرده..... در این کتاب، مربوط به همان زمان میشود.

+ نظرات پس از تأیید نمایش داده میشود

بازدید : 942
يکشنبه 17 اسفند 1398 زمان : 22:14
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

صبر کنید! صبر کنید! نه من هنوز وقتم نشده.

در راستای پستِ قبلی،

و از اونجایی که هیچیک از پزشکانِ متخصص و فوق تخصصِ گوارشِ شهرِ ما تحتِ قرارداد با بیمۀ سلامت نبودن، پُرسان پُرسان کارم کشید به یک بیمارستانِ زنان و زایمان، و یک پزشک متخصصِ داخلی.

انشاالله اگر خدا بخواد به حول قوه الهی با این دفتر دَستک‌بازی‌هاشون، و تأییدیه بیمه و رضایت طرفین، امروز غروب میرسه به دستم.

+ شخصا به سهم خودم به همه پرستارانِ عزیز -مخصوصا شما پرستارهایی که اینجا رو میخونید و افتخار آشنایی و هم‌صحبتی با شما رو دارم،- خسته نباشید میگم و به زبان شیرین مازندرانی میگم: «شِمِه خسته تن رِه بِلاره»

++ از اونجایی که عقیده و ایمان داریم این مملکت و این انقلاب، متعلق به وجود پر برکتِ آقا امام زمان "عجل الله تعالی فرج الشریف"ـه، یه جورِ لطیف و دوست‌داشتنی‌ای به دلم افتاده اگر درمانی برای ویروس کرونا هم پیدا بشه، به دست ایرانی‌هاست. آخ که اگر اینطور بشه، دنیا دگرگون میشه. اگر حسن روحانی بذاره و جو گیر نشه و بازار سیاه راه نندازه. تصور کنید غرب و شرق و شمال و جنوب تو صف میایستن برای گرفتن دارو برای مردم کشورشون. این یه رویا پردازی نیست. همونطور که پیامبر اکرم فرمودند «اگر علم در ثریا باشد مردانی از سرزمین پارس به آن دست پیدا خواهند کرد» {این حدیث را پیامبر زمانی فرمودند که این آیه نازل شد "لینک"}

الهی آمین/.

+++ چقدر رنگی رنگی شد:))

چرا همه ماسک دارن؟ از کجا میارن؟

بازدید : 1039
پنجشنبه 14 اسفند 1398 زمان : 0:58
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

رفتم مطب پزشک برای اینکه قرصم که فقط برای سه وعده باقی مونده رو تو دفترچه بنویسه. نگهبان میگه تعطیله تا بعد از عید.

هر پزشک متخصص و فوق تخصصی که در این زمینه میشناختم رفتم. همه تعطیل بودن. نمیشه این قرص رو آزاد خرید. باید پزشک متخصص یا فوق تخصص بنویسیه تا بیمه تأیید کنه.

با هزار بدبختی یه پزشک پیدا کردم. زنگ زدم رفتم در خونه ش. با مهر و دستکش و ماسک اومد و یه لبخندی زد و دفترچه رو گذاشت رو کاپوت یه ماشینی اومد برام بنویسه که گفت دفترچه ت تاریخ نداره که. گفتم یه روز گذشته. گفت باید تاریخ داشته باشه.

گفتم آخه دکتر...

همونطوری لبخند زد و گفت هر وقت تاریخ زدی بیا من برات مینویسم.

رفتم دفترِ بیمه. تعطیله.

میرم پیشخوان دولت، میگه مصوب کردن همه دفترچه‌ها تا پایان اردیبهشت بازه.

گفتم یعنی چی که بازه؟

میگه یعنی اعتبار داره

میگم خوب پزشک نمینویسه.

گفت برو پیش پزشک خانواده ت مینویسه

میگم دارو تخصصیه.

گفت تو این مملکت چی تخصصیه که داروی تو باشه؟

:|

رفتم پزشک خانواده. نگاه میکنه میگه تاریخ نداره که.

میگم شما بنویس تاریخ دو سه روز قبل رو بزن.

با هزار بدبختی برام نوشت.

رفتم داروخونه میگه اینو باید متخصص برات بنویسه. گفتم همه جا تعطیله خوب. چه کنم؟

گفت تاریخ هم که نداری؟

گفتمالان چه کنم؟

ماسکش رو روصورتش جابجا کرد و گفت آزاد بگیر. گفتم چشم. حتما. خدافظ شما

کرونا نگرفته، گرفتار ارتعاشاتش شدم

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 136
  • بازدید کننده امروز : 112
  • باردید دیروز : 45
  • بازدید کننده دیروز : 41
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 204
  • بازدید ماه : 452
  • بازدید سال : 2226
  • بازدید کلی : 38759
  • کدهای اختصاصی