loading...

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟" گونه!!!

از طرف بنیاد شهید سفارش دادن براشون یه فیلمنامه بنویسم که سیاستهای کلی بنیاد شهید رو توش لحاظ کنم و به شهدای دفاع مقدس یا شهدای حرم و یا مدافع امنیت و جوانان و ...

بازدید : 3
يکشنبه 13 ارديبهشت 1404 زمان : 15:02
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک مُشت حرفهای "خُب. که‌چی؟"  گونه!!!

از طرف بنیاد شهید سفارش دادن براشون یه فیلمنامه بنویسم که سیاستهای کلی بنیاد شهید رو توش لحاظ کنم و به شهدای دفاع مقدس یا شهدای حرم و یا مدافع امنیت و جوانان و دغدغه‌هاشون و غزه و خانه و خانواده هم ربطش بدم. سیره نبوی هم فراموش نشود.

یه طرحی بهشون دادم و خوندن و احضار کردن بنده رو

یارو: آقاآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ (همینقدر کشید آقا رو) این خیلی چیزه. نمیشه این چیزاش رو یه ذره کم کنی؟

گفتم: خوب اون چیزاش کم بشه که دیگه معنی پیدا نمیکنه

یارو: آخه خداییش خیلی چیزه بعدا برامون بامبول میشه

(خنده م گرفت) گفتم: خوب باشه ولی فکر نکنم خیلی هم چیز باشه‌ها.

یارو: نه خدایی خیلی چیزه. اینها بدجوری چیزَن.

گفتم: اگر این چیزا رو حذف کنم باید این داستان اینطوری تموم بشه‌ها (بعد یه پایان آبکی براش تعریف کردم)

یارو : خوب باشه این هم قشنگ میشه دیگه. نمیشه؟

(رفتم یه کم روش کار کردم و چیزاش رو حذف کردم و یه سری چیز دیگه مجبور شدم اضافه کنم. اما اون چیزا دیگه منشوری و ممیزی نبود)

(دو روز بعدش)

یارو: میگم این چند تا چیز هم مدیر واحد گفته حذف بشه و این چیزا اضافه بشه

گفتم: خوب این که اصلا از موضوع اصلی پرت میشه که. رسما داره میشه یه داستان دیگه.

یارو: عیب نداره. اونا با این چیزا، ذوق میکنن

(رفتم و دوباره اون چیزا رو حذف کردم و اون چیزایی که خودم اضافه کرده بودم هم حذف کردم و یه چیزایی که خودشون خواسته بودن اضافه کردم و شنبه هفته بعدش رفتم اونجا)

یارو: خوب الان خوب شد ولی اون روز بعد از اینکه شما رفتی مدیر واحد گفت این چیزا هم حذف بشه

تو دلم گفتم: پاشم با لگد برم تو آبگاش؟ یا دل و روده ش رو بکشم بیرون؟

اما به خودش گفتم: خوب الان این چیزا هم حذف بشه که دیگه فیلم داستانی نمیشه میشه یه کار مستند. یا بهتره بگم یه کار گزارشی گفتگو محور.

یارو: آره آره دقیقا همین رو میخوان

گفتم: خوب از اول بگو یه کار مستند میخوای (همون جا ایده‌‌‌ای که به ذهنم خورد رو براش تعریف کردم. ذوق کرد.)

یارو: اصلا پاشو با هم بریم پیش مدیر. همونجا حل و فصلش کنیم

دوباره تو دلم بهش گفتم: خوب مرد حسابی اگر تو هیچ کاره‌‌‌ای چرا هفت هشت روزه من رو درگیر خودت کردی؟

ولی به خودش گفتم: بریم ببینیم چی میشه

مدیر واحد: به نظرم این موضوع هیچ ربطی به شهدا نداره‌ها

من: :|

مدیر واحد: طرح باید جون دار باشه

من: :|
مدیر واحد: اون چیزی که تو ذهن مرکزه این نیست

یارو: منم بهشون گفتم

من: :|

مدیر واحد: طرح دیگه‌‌‌ای ندارید؟

(نشستم قصه‌ی فیلمنامه اولی رو که بهشون داده بودم مفصل تعریف کردم)

مدیر واحد: خوب این که خیلی خوبه. چرا این رو نیاوردی؟

(داشتم شاخ در میاوردم)

یارو: آره به نظر منم این خیلی خوب بود

گفتم: خوب من هم اول همین رو دادم خدمتتون که رد کردید.

مدیر واحد: (نگاه به کاغذا کرد و بعد رو به من، خیلی متفکرانه گفت: ) ولی اینی که من میبینم اون نیست که تعریف کردیدا

گفتم: نه همین بود بخدا. دادم ایشون و شما خوندید و اصلاحیه زدید و تغییرش دادید دیگه

یارو: به من دادی؟

(یه کم چپ چپ نگاش کردم و پشیمون شدم از اینکه دل و روده ش رو نکشیدم بیرون.یارو هم خیلی حق به جانب به نگاه میکرد)

یارو: همین که مدیر میگه خوبه اون رو بیار

(داشتم عصبانی میشدم پس) گفتم: ببخشید این طرح رو قبلا دادم جایی و فروختمش. نمیتونم باهاتون همکاری کنم

مدیر واحد: چرا؟ (آرنج‌هاش رو گذاشت رو میز و تسبیح رو جلوی صورتش میتابوند و ادامه داد) واقعا همه‌ی ما مدیون شهدا هستیم و باید یه کاری براشون بکنیم( بعد یه لبخند نجسی زد که حالم به هم خورد)

گفتم: مدیر مرکزتون کیه؟ نفر آخری که باید یه طرح رو تصویب یا تایید کنه کیه؟

مدیر واحد: میفرستیم واحد فرهنگیِ مرکزی. یعنی تهران

گفتم: من با آب و هوای تهران نمیتونم کنار بیام. ریه‌هام سنگین میشن. فشارم میره بالا و دچار تشنج میشم)

(یه کم سکوت کردن و تو ذهنشون داشتن این دوتا موضوع رو به هم ربط میدادن و احتمالا به نتیجه‌‌‌ای هم نرسیدن)

مدیر واحد: خوب الان چی کار کنیم؟ آماده ش میکنی؟

گفتم : نه

یارو: چرا اونوقت؟

گفتم : عرض کردم که با آب و هوای تهران نمیتونم کنار بیام.

(دوباره رفتن تو فکر و از جام بلند شدم که بیام بیرون)

مدیر واحد: الان ما چی کار کنیم؟

گفتم: شما رو نمیدونم ولی من میرم به کارام برسم.

مدیر واحد: چاییتون رو میل نکردید.

(همینطور که داشتم میرفتم بیرون) گفتم: نمیخورم. شما میل کنید.

(و زدم بیرون)

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 8
  • بازدید کننده امروز : 9
  • باردید دیروز : 32
  • بازدید کننده دیروز : 33
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 125
  • بازدید ماه : 321
  • بازدید سال : 3584
  • بازدید کلی : 40117
  • کدهای اختصاصی