فرض کنید در مسابقات پرش از روی مانع، شرکتکننده نفر اول با هزار زحمت و تلاش خود را به خط پایان میرساند و همان موقع که همهچیز خوب بهنظر میرسد، پایش به مانع برخورد کرده و کلهپا میشود. طوریکه بقیه شرکتکنندگان نیز با برهم خوردن مانع و افتادن نفر اول، تمرکز خود را از دست داده و پایشان به دیگری گیر کرده و زمین میخورند. احساس برخورد با صفحه 404 دقیقا احساس همان شرکتکنندهای است که در یک قدمیخط پایان با کله زمین خورده است! همانقدر ناامیدکننده و ناراحتکننده.
خطای 404 مانند احساس پوچی زمانی است که با هزار وسواس و گرسنگی غذایی را از منوی رستوران انتخاب میکنید و همان موقع سرآشپز میگوید: متاسفانه این غذا را نداریم. همانقدر ناامیدکننده، پوچ و ناگزیر!
امیدوارم سال 404 اینگونه نباشه براتون.
داشتم به دور و برم نگاه میکردم و سعی میکردم یادم بیاد قرار بوده چی کار کنم، اما یادم نمیومد. گوشیم رو درآوردم که زنگ بزنم و بپرسیم برای چی اومده بودم بیرون که دوربین سلفی رو فعال کردم و از خودم فیلم گرفتم. همون لحظه سال تحویل شد و تمام. هیچ چیزی تغییر نکرد. نه رنگ آسمون، نه وضع آسمون، نه رنگ چشمام و نه رنگ دلم و مدام فکر میکردم برای چی دارم از خودم فیلم میگیرم که دیدم کنار محل کار همسرم ایستادم.
پن: استوریش کردم بعضیاتون دیدینش